۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

نامه سهیل اعرابی برادر سهراب اعرابی به صادق لاریجانی ریس قوه قضاییه

به نام خداوند عدل و داد
آقای لاریجانی
من سهیل اعرابی هستم. برادر یکی از کشته‌شدگان 25خرداد. به یاد می‌آورید؟
نامش سهراب بود... و حالا دنیا می‌شناسدش٬ اما شما چه؟
می‌دانید برادر من چند بهار از زندگی‌اش گذشته بود؟
می‌دانید چند نفر از انتخابات 88 تا به حال کشته شده‌اند که سهراب تنها یکی از آنان بوده است؟
می‌دانید چه بر سر خانواده‌های این عزیزان آمده است؟
می‌دانید هنوز هم هستند کسانی که اسباب آزار و اذیت این خانواده‌ها را فراهم می‌کنند؟
می‌دانید در همان اسلامی که ادعای مسلمانی‌اش را دارید در باب دروغ چه آمده است؟
می‌دانید علی که بود؟ یا تنها نامش را شنیده‌اید و بهره برداری از نامش را آموخته‌اید؟
می‌دانید آه مظلوم بر سر شما و قدرتتان چه خواهد آورد؟ ...
برادر من در تاریخ 25 خرداد مفقود شد و پس از پیگری‌های فراوان مادرم و خانواده٬ 26 روز بعد پیدا شد.
بله یافتیمش اما نه سهراب همیشگی‌مان را٬ که جنازه‌اش را! برادرم با اینکه زنده نبود ولی لبخند بر لبانش بود و اطمینان دارم که لبخندش خطاب به دست‌های آلوده‌ی قاتلینش بود.
قاتلینی که او را به ضرب گلوله‌ای کشتند که از اسلحه‌ي کلاشینکف شلیک شد. اسلحه‌ای سازمانیی که فقط در دست ارتش٬ سپاه و بسیج است.
برادرم به سرعت در تمامی دنیا تکثیر شد و حالا نه تنها شما بلکه هیچ کس نمی‌تواند از محبوبیت و بزرگی و مردانگی‌اش کم کند. کسی نمی‌تواند حقیقت او را انکار کند. برادر من و تمامی کشته‌شدگان در راه احقاق حق شان جان خود را از دست دادند... همان راهی که 1400 سال پیش حسین و یارانش در آن قدم گذاشتند.
شما چه؟ شما در راه حق چه کردید؟ شما جز پایمالی حق چه کردید؟ شما جز تلاش برای خاموش کردن صدای حق‌خواهی یک ملت با توسل به زور چه کردید؟ شما جز انکار فریاد تظلم‌خواهی یک ملت چه کردید؟
برادر من تنها 19 سال سن داشت و آن‌ها که می‌شناختندش می‌دانند که درک او از حقایق بسیار بیشتر از سن و سال کمش بود.
یعنی شما نمی‌دانید چند نفر پس از انتخابات 88 تا به حال کشته شده‌اند که سهراب تنها یکی از آنان است؟
شما نمی‌دانید که تا به حال 43 نفر از خانواده‌های این عزیزان مصاحبه‌ی رسمی داشته و شهادت داده‌اند که عزیزانشان کشته شدند؟
آیا تا به حال بر سر مزار سهراب رفته‌اید؟ من شهادت می‌دهم که در نزدیکی مزار سهراب جوانی دفن شده به نام علی ثقفی که تا کنون خانواده‌اش از سر هراس٬ کشته شدن فرزندشان را اعلام نکرده‌اند... چند قدم آن سوتر اشکان سهرابی٬ عباس دیسناد٬ رامین رمضانی و... دفن شده‌اند. قطعه‌ی 257 بهشت زهرا شاهدی است بر حقیقتی که شما از هیچ تلاشی برای انکار کردنش فروگذار نکردید. شاهدی است بر جان سپردن جوانانی که تا شامگاه 22 خرداد 88 زنده بودند و زندگی و وطنشان را دوست داشتند.
شما اما هیچ به خود زحمت داده‌اید که یک بار بر سر مزار آن‌ها حاضر شوید؟ که فاجعه‌ی این همه زندگی‌های خفته در زیر خاک را به چشم ببینید؟
محمد مختاری٬ مصطفی کریم بیگی٬ علی حسن پور٬ میثم عبادی٬ شهرام فرج زاده٬ محمد کامرانی٬ امیر جوادی‌فر٬ محسن روح‌الامینی و... آن‌قدر اسم هست٬ آن‌قدر گورهای بانشان و بی‌نشان هست که دیگر حضور ذهن ندارم که بگویم. به راستی که راست گفته‌اند که از تراژدی خارج شده و به آمار رسیده است.
خانواده‌های این عزیزان هرکدام به نوعی زندگی برایشان به تلخی بدل شده و اشخاصی که بویی از انسانیت نبرده‌اند باعث آزار و اذیت آن‌ها و به نوعی سوهان روح آنان شده‌اند... باز هم شما نمی‌دانید؟!
یک بار هم که شده به چهره‌ی خود در برابر آینه بنگرید و به خود آیید و دست از دروغ و ستم بردارید.
و اگر نمی‌توانید٬ اگر حلاوت قدرت آن‌چنان زیر دندانتان مزه کرده که ناتوانید٬ حداقل بر زخم‌های ما نمک نپاشید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بنا به احترام به آزادی بيان, نظرات بدون تاييد ثبت ميشوند.