رژیم که از بابت آذربایجان آسوده بود، با خیزش برق آسای آذربایجان دچار بهت و سردر گمی شدید امنیتی شده است و چارهای جز آن ندارد که به گسیل نیرو به شهرهای آذربایجان بپردازد. در جریان جنبش سبز این موضوع بر عکس مينمود، یعنی اینکه رژیم با آسودگی، نیروهای مستقر خود در آذربایجان را به تهران فراخوانده بود و اینک مجبور است نه تنها آن نیروها را به آذربایجان بر گرداند بلکه باید بخشی از نیروهای ثابت خود در تهران و شهرهای دیگرنظير اصفهان و شیراز را نیز برای مقابله با آذربایجان فرا خواند.
با سکوت آذربایجان و دیگر استانهای مرزی کشور در جریان جنبش سبز، دستگاه امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی این فرصت را یافت تا با بسیج و تمرکز امنیتی و نظامی در تهران و شهرهای دیگری نظیر شیراز و اصفهان، آن شهرها را به دژی نظامی تبدیل کرده و با اطمینان به سرکوب مردم بپردازد...
ماهها بود که از لزوم گشایش جبههٔ جدیدی در مبارزه علیه حاکمیت سخن میرفت تا به نوعی رژیم را مجبور کند تا بخشی از نیروها و حواس نظامی، امنیتی خود را از تهران، متوجه نقاط دیگر گرداند. اینک این اتفاق افتاده است آنهم در مهمترین نقطه از نظر تاثیر گذاری بر حرکتهای آزادیخواهانه مردم ایران یعنی آذربایجان.
خیزش آذربایجان به بهانه حمایت از دریاچه اورمیه، در بهترین زمان صورت گرفته است و به نوعی رژیم را غافلگیر نموده بطوری که بنا به اخبار رسیده، رژیم مجبور شده است تا بخش بزرگی از نیروهای امنیتی خود را به آذربایجان منتقل نماید که از این رهگذر، از شدت بار سنگین امنیتی در فضای شهر تهران کاسته شده است.
آذربایجان با خیزش خود و دادن فراخوانهای متعدد برای تداوم خیزش، محاصره امنیتی تهران را شکسته و بهترین فرصت را برای از سرگیری اعتراضات خیابانی در تهران و شهرهایی نظیر اصفهان و شیراز فراهم آورده است.
تو گوئی تاریخ تکرار میشود و همچون زمان مشروطیت که همه جای ایران غرق سکوت شده بود و میرفت تا انقلاب مشروطیت به شکست بیانجامد ناگهان مردی بنام ستارخان از محله امیر خیزی تبریز به پا خاست و باصدور فرمان بر چيدن پرچمهای تسلیم از سر در منازل، حاکمیت وقت را وادار به تسلیم در برابر اراده ملت وصدور فرمان مشروطيت نمود.
اینک نیز مشابه چنین حرکتی صورت گرفته، باز هم شروع حرکت از آذربایجان و این بار از شهری به نام اورمیه، که به سرعت تمام ايران بخصوص آذربایجان را تحت تاثیر خود قرار داده است و میرود تا به جنبش آزادیخواهی مردم ایران جانی دوباره ببخشد.
آذربایجان را همواره به عنوان دیگ سنگی ایران نام میبرند دیگی که دیر گرم میشود و دیر سرد، و تا کاخهای استبداد را در میان لهيب خشم خود نسوزاند آرام نمیگیرد.
رژیم که از بابت آذربایجان آسوده بود، با خیزش برق آسای آذربایجان دچار بهت و سردر گمی شدید امنیتی شده است و چارهای جز آن ندارد که به گسیل نیرو به شهرهای آذربایجان بپردازد. در جریان جنبش سبز این موضوع بر عکس مينمود، یعنی اینکه رژیم با آسودگی، نیروهای مستقر خود در آذربایجان را به تهران فراخوانده بود و اینک مجبور است نه تنها آن نیروها را به آذربایجان بر گرداند بلکه باید بخشی از نیروهای ثابت خود در تهران و شهرهای دیگرنظير اصفهان و شیراز را نیز برای مقابله با آذربایجان فرا خواند.
به یقین وسعت و تعدد شهرهای درگیر مبارزه در آذربایجان مانع از آن خواهد شد که گسیل نیرو به آذربایجان بتواند رژیم را به خواسته خود در سرکوب آذربایجان نائل کند، مضاف بر اینکه شجاعت و جسارت آذربايجانیها، مهمترین فاکتوری میباشد که رژیم را در سرکوب مردم آذربایجان ناکام خواهد گذاشت.
همانگونه که آذربایجان با خیزش خود محاصره امنیتی تهران را در هم شکست و تعادل امنیتی رژیم را بر هم زد، ضروری است که مردم شهرهای بزرگي نظيرتهران شیراز و اصفهان نیز از این فرصت استفاده کنند و همزمان با آذربایجان اعتراضات خیابانی را از سرگیرند تا از این راه علاوه بر یاری رساندن به مردم آذربایجان ،رژیم را بیش از پیش مستاًصل نموده و ضربه نهایی را بر پیکر پوسیده نظام استبدادی جمهوری اسلامی وارد آورند.
باید قدر این فرصت را دانست و از این گیجی و سر در گمی جمهوری اسلامی نهایت استفاده را نمود. تعادل امنیتی و تمرکز رژیم بر هم خورده و به یقین قادر نخواهد بود در گستره ای وسيع، اقدام به سرکوب و قدرت نمائی نماید.
اگر هوشیارانه و هماهنگ با مبارزات مردم آذربایجان که عزمشان را برای تداوم مبارزه جزم کردهاند، عمل نماییم آنگاه روزهای پیش رو روزهایی حساس و آبستن حوادثی تعیین کننده خواهد بود که سرعت تغییرات در آن، قابل پیش بینی نیست و سریعتر از آنچه که فکر میکنیم موفق به در هم شکستن استبداد خواهیم شد .
اینک بیش از هر زمان دیگری به پیروزی نزدیکتر شدهایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بنا به احترام به آزادی بيان, نظرات بدون تاييد ثبت ميشوند.